نورانورا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

حسی به رنگ آسمان

خانه ما طعم آبنبات می دهد!!

1391/4/25 18:51
نویسنده : مانيا
2,104 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به هدیه خدا

سلام به دختر قشنگ و نازم

مامانی می دونم که خیلی وقته وبلاگت رو به روز نکردم اما خودت بهتر می دونی که این کارم دلیل داره! وقتی تو شکمم بودی دلم می خواست زود بیای بیرون و تند تند برات می نوشتم. اما الان که اومدی بیرون و توی بغلم هستی دیگه وقتمو شما پر کردی. پیش خودتم! واسه همین به وبلاگت کمتر سر می زنم. حالا ایشالا که بهتر می شم !!!

الان که اینا رو می نویسم دختر گلم شش ماهش پرشده و دقیقا شش ماه و 6 روزت هست. باورم نمی شه اینقدر زمان زود گذشته باشه نورا... لباسهات سری به سری برات کوچیک و کوچیکتر می شن و لباسهای جدید مجبوری تنت کنی... قدت از وقتی که بدنیا اومدی تا الان 19 سانتی متر و وزنت 4600 گرم زیاد شده... خیلی بزرگتر شدی عزیز دلم... دیگه خیلی کارها رو می تونی انجام بدی. به دو طرف غلت می زنی و وقتی به شکم می افتی می تونی دوباره به پشت برگردی. تمام خونه رو با غلتهات از این طرف به اون طرف می ری. هر چیزی رو که گیر بیاری سریع با دستای کوچولوت می گیری و می زاری توی دهنت. عاشق دمپایی منی و دستمال کاغذی و پلاستیک. هر جا اینا رو ببینی سریع هرجور باشه خودتو می رسونی تا بخوریشون! منو بابایی رو که دیگه مدتهاست کامل می شناسی. اما هنوز از کسی غریبی نمی کنی. هرکس واسه بغل بهت تعارف بزنه می ری بغلش! چند روز هم هست که دارم بهت غذا می دم. فرنی و سوپ و... ولی خیلی خوب غذاتو نمی خوری. کم کم داری یاد می گیری که بشینی ولی هنوز مسلط نیستی. دددد و اگه اگه و اد اد اد می گی. بعضی وقتا هم به به یا مه مه. تازگیها وقتی دمر می شی به حالت چهار دست و پا روی زانوهات هم بلند می شی. اما هنوز خوب سینه خیز نمی ری. البته با غلت خودتو به همه جا می رسونی.

خیلی کارایی که یاد گرفتی زیاده. اما غصه نخور مامان همه کاراتو داره توی یک تقویم مخصوص خودت ثبت می کنه. هر چیز جدید یا هر کار تازه توی اون تقویم داره ثبت می شه... و من می مونم توی قدرت خدا. خدایا بزرگیت رو شکر. اصصصلا باورم نمی شه. شما بچه ها و کارهاتون واقعا مثل یک معجزه می مونید. چه طور اینقدر سریع در حال یادگیری هستید و اینقدر سریع دارید انواع مهارتها رو پیدا می کنید. به جز معجزه هیچ اسمی رو نمی شه روش گذاشت.

دخترم تو خیلی شیرینی! خیلی زیاد! اصلا مثل آبنباتی! جوری که من اصلا نمی تونم احساساتم رو کنترل کنم و همش در حال چلوندن شما هستم!! نه که بگی چون من مادرتم این حس رو دارم! نه. هرجا می ری کلا روی زمین نمی مونی. همش از این بغل به اون بغل. کلا طرفدارانت زیادن! مامان بزرگها و بابا بزرگ، دایی، خاله ها، عمه ها... همه خیلی دوستت دارن. چند وقت پیش عروسی خاله بود! بالاخره خاله هم عروس شد. توی عروسی همش از این دست به اون دست می چرخیدی و کلا پیش من نبودی! شاید هم به خاطر اینه که تو فعلا برای همه می خندی و همه خوششون می یاد!

راستی از وقتی چهار ماه و نیمه شدی با هم شروع کردیم شبنه ها یک کلاسی رو می ریم که برات جالبه و دوستش داری، به اسم بازی نشاط نرمش... توی خونه هم که باشیم یا من یا بابایی باهات بازی می کنیم. در ضمن یه گله هم بکنم!!! من از صبح تا شب تو خونه با شما هستم و جیغ جیغ های این چند وقت اخیر شما که بسیار هم گوش خراش هست رو تحمل می کنم و نق نق های شما رو نیز!! اما همین که بابایی میرسه خونه نیش شما تا بناگوش باز می شه و نق نق ها تماممممم!!!! این چه وضعشه!! هههههه ما هم دل داریماااا! شوخی می کنم دخملی. تو برای منم زیاد می خندی. اگه اینجوری نباشه که همه خستگی بچه داری به تنم می مونه!! ولی یه خنده تو و اون ناز کردنهای دخترونه ات کافیه تا همه چیز یادم بره و مامان خانومی را دیوانه و عاشق خود کنی!!! هههه

دختر شش ماهه من، تو الان توی اوج شیرینی خودت هستی. توی این سن خیلی وقتها وقتی که می بینمت یاد شیرخواره شش ماهه امام حسین می افتم که اون هم تو این سن بود و شهید شد و حتما مثل تو توی کاروان کربلا کلی شیرینکاری می کرده و دل همه رو می برده... و همش پیش خودم فکر می کنم کسی که واقعا بتونه موجود به این شیرینی و زیبایی رو بکشه حتمما و حتما انسان نیست و قطعا یک حیوان درنده است...

خدایا دختر کوچکم رو به شش ماهه امام حسین می سپرم. خودت این عروسک کوچک رو برای من نگه دار و خودت برام تربیت و اهلش کن و همه بچه ها رو از کوچیک تا بزرگ به مادرهاشون ببخش...

دخترم مامانی و بابایی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد دوستت دارن و با همه وجودشون عاشقت هستن. خیلی دوستت دارم عشق من، زندگی من، دل من، وجود من...

پی نوشت: این چند تا عکس از دخملی ما. نورا خانوم قند عسل، حبه نبات، گل و گلاب...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابای ملیسا
25 تیر 91 23:01
سلام . وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگ بود . وبلاگ ملیسا خانم با بیش از ده عکس جدیدش به روز شد . ممنون میشم به وبلاگ دختر گلم سری بزنید و با گذاشتن یک نظر شب های قشنگ دخترم ملیسا رو پر ستاره تر کنید . منتظر شما هستیم.
هانيه
29 تیر 91 15:48
خاله قررررربوووووونششششش برررررره