نورانورا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

حسی به رنگ آسمان

مشهدی!

1390/5/23 15:35
نویسنده : مانيا
832 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به نورا خانوم قندی.... اسبتو کجا می بندی؟؟؟

مامانی تو اولین مسافرت راه دورت رو توی دل مامان رفتی به مشهد، پیش امام رضا... با بابایی و دوستامون، خاله ها و عموها... خاله مریم، خاله نرگس، عمو محمد، عمو جواد، صبا کوچولو، علی کوچولو و یک نینی که تو دل خاله مریمه و تقریبا همزمان با تو بدنیا می آد. 18 مرداد رفتیم و 21 مرداد هم برگشتیم. قبل از سفر به دخمل خاله ات سفارش کردم خاله تا من مشهدم به دنیا نیای ها!! با معرفت حرفمو گوش داد و فعلا که هنوز نیامده! خیلی سفر خوبی بود. به مامان و بابایی که خیلی خوش گذشت. امیدوارم به تو هم خوش گذشته باشه عزیز دلم.

رفتم اونجا و عزیز دلم رو سپردم به امام رضا و از آقا خواستم که همیشه خودشون مراقب میوه دل من باشن. خلاصه که تو رو سپردم دست امام مهربون...

وای مامانی! اینقدر برات سوغاتی آوردم! دو تا لباس مهموني. دو تا لباس آستين دار كوچولو واسه نوزاديت. دو تا جعبه پر از جغجغه هاي مختلف. چند تا از اين عروسكا كه فشار مي دي بوق مي زنن!! يه عروسك پشمالوي خرگوش! يه توپ ديوونه هم چراغ داره و روشنش كه ميكني بالا پايين مي پره كه عمو محمد برات خرید. بابايي هم يه جعبه پر ماشينك كوچولو برات گرفت! بعلاوه يه جعبه كه توش حيوون داره و پلاستيكيه واسه معرفي حيوانات به تو گل قشنگم خوبه. آهاااا با يه جور قطار چوبي كه اسم نورا خانوم رو با خودش ميكشه! اين قطار چوبيه دكوريه واسه ويترين کمدت.

عکساشون رو نگاه کن. حالا هر وقت خودت بیای از نزدیک می بینیشون. لباسها رو تنت می کنی و با جغجغه هات بازی میکنی مامانی خوشگلم: 

راستی گلکم! به خدا بگو این دخمل خاله ما رو زودتر بفرست به این دنیا بیاد دیگه!!! دکتر گفته بوده قراره 19 مرداد بدنیا بیاد. سونوگرافی هم گفته 22 مرداد! اماالان 23 مرداده و هنوز هیچ خبری نیست! بابا من از مشهد برگشتم! بیا دیگه! دخمل خاله اون تو جا خوش کرده و نمی یاد بیرون! فکر کنم فردا پس فردا دکتر باید به زور بکشدش بیرون! برای خاله هم دعا کن نی نیش رو بدون درد و سختی زیاد بدنیا بیاره، صحیح و سلامت...

مامانی و بابایی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت دارن... مواظب خودت باش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نفس طلایی
23 مرداد 90 15:49
زیارت قبول
مامی امیرحسین
24 مرداد 90 16:52
جانم به نورا خانوم و مامان پرانرژیش...زیارت قبول..الان چند وقتته خانومی؟به مام سر بزن خوشحال میشیم