هوراااااااا
سلام قند عسلم...
مامان این روزها اینقدر خوشحاله که نگو.... چرا؟؟؟ آخه بالاخره نی نی خاله، فاطمه سادات، دخمل خاله تو بدنیا اومد. روز 24 مرداد. دقیقا همون روزی که منم 20 هفته ام تموم شد. یعنی نصف دوران بارداریم گذشت!
فاطمه سادات ساعت 3و ربع نصفه شب بدنیا اومد. خدا رو شکر خاله جونی تونست نی نیش رو طبیعی و بدون دردسر بدنیا بیاره. فرداش هم ساعت 3 بعدازظهر از بیمارستان مرخص شدند. مامانی دخمل خاله ات سه کیلو و 700 گرم بود! بگو ماشالاااا... توام یاد بگیر از دخمل خاله، تو شکم مامانی خوب غذا بخور تا تپل بشی. باشه عسلکم؟ البته می دونی که تو هر جوری باشی مامان بازم عاشقته و از ته قلب و جونش دوستت داره.
راستی عکس فاطمه سادات رو نگاه کن. عاشقشم. همه میگن فعلا شبیه عمه اش شده. تا بعدا ببینیم چی می شه. چون نی نی ها قیافه اشون خیلی عوض می شه. ببین چقدر بانمک و دوست داشتنیه. امیدوارم شما دو تا بعدا برای هم دوستهای خوبی بشین مامانی.
دیروز با مامان جونی، فاطمه سادات رو بردیم حموم. اینقدر بانک بود که نگو. اینقدر کیف کرد تو حموم. اصلا هم گریه نکرد و کلی کیف کردم.
مامانی پس تو کی می آی تو بغلم؟ باید 20 هفته دیگه صبر کنم. این روزها فاطمه کوچولو رو که می بینم دلم خیلی برای تو تنگ میشه. دوست دارم ای کاش این بیست هفته هم زودتر میگذشت و ما همدیگرو می دیدیم...
مامانی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت داره...